- پی چوب
- قسمی سپیدار پی جوب
معنی پی چوب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستون دیرک تیرک
لگد مال
پی کوفته، پایمال شده
پی کوب کردن: لگدکوب کردن، پایمال کردن
پی کوب کردن: لگدکوب کردن، پایمال کردن
بی همتا و بی نظیر
پاکوب، پای باز رقاص بازیگر پای گر
آنکه اثر پای بجای نگذارد کسی که رد پایش بجا نماند بی نشان: پی کور شبرویست نه ره جسته و نه زاد سرمست بختیی است نه می دیده و نه جام. (خاقانی)
پی جوی
مستراح موقت که در اردوها از چوب سازند
بی مانند، بی نظیر، بی همتا، از صفات باری تعالی
بی مانند، بی نظیر، خدای تعالی
رقاص، کوفته شده، له شده، پاکوب
چوب قپان
ترنگوت
جستجو کننده، کاوند
جویندۀ رد و اثر چیزی
پی جوی کسی یا چیزی شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن
پی جوی کسی یا چیزی شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن
چاه آب یا قنات که در کنار آن پله ساخته باشند که بتوان از آن پایین رفت و آب برداشت